سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ققنوس دلم

در پس این پنجره ها نگاهم یخ زده براه

هنوز هم میشنوم،زمزمه ی  چکاوکا

میخوام بازم قصه بگم

از اون زمون عاشقی

از اون نگاه گرم تو

از خنده های واقعی،

کاش که میشد ،بچه بشیم تو آسمون تاب بخوریم،بازی کنیم ، دعوا کنیم

رو بستنی آب بخوریم

کاش که میشد یواشکی از تو اتاق جیم بزنیم

تا تو حیاط شادی کنیم، با اردکا بازی کنیم

کاش که میشد سر کلاس ،آلو ،لواشک بخوریم

ملچ ملوچ به پا کنیم،از زیر درس فرار کنیم

کاش که میشد ،کنار جو قایق های کاغذیمون ،تو آب شناور بمونن

بچه ها با هم بخونن ،حالا دیگه نوبت کیست؟

نوبت قهر و آشتیه،قهر که بده آشتی خوبه

اینو بچه گیم میدونه

حالا دیگه قد کشیدیم، بزرگ شدیم

شیطنت های کودکی ،خنده های یواشکی

تو اون زمون جا موندن،من موندم و تنهاییام

توی حیاط تاب خوردن،دیگه صدای شوقی نیست

همه دویدن بلدن ،دنبال یه لقمه نون باسر دویدن بلدن

حالا دیگه بسته شده دفتر این خاطره ها

ازش یه قصه بلدم

من موندم و چکاوکا

 

 

 


ارسال شده در توسط sahar satvat