سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ققنوس دلم

امشب آسمون روح سرکشم بارانیست،صدای غرش ابر ها ،طوفانیست،بادبانهای بلم نگاهت رو پایین بیار ،تا اسیر دریای غم درونم نشوی،

چاره ای نیست که تنها در کنار ساحل روی یک صخره بلند ،زیر یک پناه ،تنها نظاره گر باشی

تو هم رهگذری،به آسانی از طوفان میگذری،برو و مرا تنها بحال خویش رها کن .

من همان موج  بلندم که بی پروا صورتم را به صخره های دلت کوبیدم.

من همان بلم کوچک سرگردانم که سالهاست اسیر این دریا شده ام

من همان آسمان بارانیم که تنها گریستن را آموختم.

دیگر قفس تن برایم تنگ است ،صدای فریاد هایم در این غوغا گم شده

گرداب وجودم چه باشکوه مرا در خود فرو میبرد .

رهگذرم ،نخواهی ماند تا آرامش پس طوفانم را ببینی تو نیز مانند آنها بیم خیس از باران را داری.

مانند تمام آنها که غرش آسمانم را ترسیدند و ندانستند که زیر باران بودن خود زیباییست،و نخواستند رنگین کمان را در هوای چشمانم نفس بکشند ......................

خواهی گذشت.....................

و من تنها رد قدمهایت را چشم میمالم، و تنها با نوشته هایم دلخوشم

امشب آسمون روح سرکشم............


ارسال شده در توسط sahar satvat