من عاشقانه ها را دوست دارم
سوار بر بال خیال را دوست دارم
هر شب با فرشته ها نغمه سرودن را
یا هم آواز چلچله شدن را دوست دارم
من دل نگرانیهای مادرم را ، زیر عینک نگاه کردن پدرم را
مستانه خندیدن برادرم را دوست دارم
من عشق ورزیدن قناری های همسایه را به یکدیگر دیده ام
من لبخند پسرک همسایه هنگام لیسیدن بستنی اش را دیده ام
من شاعرانه خواندن لک لک های بر بام خانه مشهدی حسن را دیده ام
اینها را دوست میدارم
عشق ورزیدنشان را بو میکشم
و لبخندشان را مزه مزه میکنم
آرامش کلامشان را در بن دلواپسیهایشان رادوست دارم
...........
من زنده ام و هنوز وقت دارم مهر بورزم
و بندگی کنم
من هنوز هم میتوانم آوای گلدسته های مناره های مسجد را با تمام وجود ببلعم
شاکرم به هر چه داده ای و هر آنچه نداده ای
وجودم ،نفسم، رویاهایم، اوج پروازم،حتی سکوتم همه تویی
یا رحمان و یا رحیم