رمضان
من و فریاد روزی بر سر یک سفره نشستیم.
سهم من آه و لقمه ی او هم درد
درویشی از کنارمان می گذشت ساکت و شیرین نگاهم کرد
بی آنکه بخوانیمش در کنارم بنشست
.......... بقچه اش را بگشود
ودر آن همه یا رب یا رب
همه یا هو یا هو
خوان او شکر او
خندیدو رفت
وقتی که رفت فریاد هم از کنارم کوچیدو آه ودرد هم
................
سفره ام همه یا رب یا رب
همه یا هو یا هو
خوان او شکر او