سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ققنوس دلم

از اینجا که منم

تنها بیابانی است بی انتها و خالی از هیچ

و تن فرتوتم اسیر این برهوت لایزال

من برده ی سکوتی تلخ ،در میان ماسه های روان گذشته ام اسیر

می اندیشم ،که در پس این همه دست نوشته های خیالاتم،

چگونه..................................

طی طریق کنم؟

گرمای سوزان صحرا برایم زمستان ناامیدیست

وجود یخ زده ام را کدامین آغوش طراوت بهار خواهد بخشید؟

در بستر نوشته هایم ،در خلال اندیشه هایم

کور مال ،کورمال دست میچرخانم شاید..........

شانه های تنومندت تکیه گاه اشک هایم گردد

شاید این بغض

بغض کهنه ای که در گلویم خفته است با تلنگر نگاهت

بشکند

اما هر چه هست ،هر چه که برایم از تو باقی مانده

خاطره است خاطره است


ارسال شده در توسط sahar satvat