در این شهر باران زده و نمناک
در این نگاه بغض آلود آسمان،در چاله های باران زده از سکوت
میان این همه هیاهوی آدمها
پروانه ی دلم بالهای نمزده اش را چتر قاصدک لرزان عشق بی شیله ات خواهد ساخت
و طراوت اشکهایش
چشمه ی مهرت
گرمای قلب خسته از روزگارش
جوشش شور در رگهای خفته ات خواهد شد
و نگاه پر کلامش،هر شب قصه ی رویاهایش را برایت لالایی خواهد خواند
سکوت برگ برگ نفسهای دلم
نثار هیجان تپش های قلبت