عقده ای دلم
گاهی دلت به نگاهی بند است
گاه به حسرت دیدارش
گاهی چشمانت منتظر یه کورسوی چراغی میدوند
و گاه تو ظهرداغ تابستون هم کورند
دلم بد جوری هوای پریدن داره
میخوام تن خستمو با خنکی باد سیقل بدم
دلم هوای فریاد داره
تا تموم خستگی هاشو عقده هاشو تو کویر توی یه چاه عمیق مدفون کنه
تو اما ، نمیدونم کجای این کره خاکی
توی کدوم آشیانه
کنار کدوم کبوتر
آروم گرفتی
کاش روزگار معنی ای کاش رو برام هجی نمیکرد